بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است-باگروهی از فرهنگیان تربیت معلم به خدمت حضرت ایت الله مرحوم نجابت رحمت الله علیه رسیدیم- ایشان یک پیراهن سرتاسری سفید با یک پوسیدن زرد رنگ زیبا بدون استین پوشیده بودند بحث از امام حسین علیه السلام کردند درحالیکه مداوم لبخند میزدند حتی چشم خودرا میبستندکه امام حسین علیه السلام دروز قیامت وارد صف سربازان ملعون یزیدمیاند کهمه سیاه روی هستند ومیرفمایند من عذر میخواهم که برای شما درد سر شدم همه شما را بخشیدم-منتصور میکردم درحوزه اینچنین تدریسمیشود ومن درس انقلاب را با جدیت درس میدادم باید مطالبی هم چاشنی میکردم که لبخندی هم بلب بیاورد-روز جمعه ایشان در منزل خود دروسطهای خیابان قصرالدشت منزل داشت- که تاکسی خور نبود -من دیرمن حرکت کردم ودیر رسیدم تفسیر تمام شد یک جوانی مانده بود که سئوالاتی درباره تفسیر میکردند ایشان برای کهمن تاحدی درجریان تفسیر باشم درحین جواب بخشی از تفسیررا میگفتند این جوان چشمان خودرا میبست یک لبخند نورانی میکرد- خانم ایشان سینی چائی اورد- حضرت فرمود چائی نخورید تا من یک برگ درخت نارج رادران بیاندازم- رو سه برگ را لمس کردن یکی را گرفتند برگشتندبه من یک نگاه عجیبی که قابل توصیف نیست بیست دقیقه ایستادندمن حس کردم داام ازبعضی تفکرات وتصاویر وغیره زائده پاک میشوم- وقتیکه دقیقا پاک شدم ایشان برگ کندودرقوری انداخت- ان جوان اسخاره خواست ایشان هرگزوخداش استخاره نمی گرفت فرد میگرفت ایشان ان صفحه را میخواند وتفسیر میکرد من ان رئش یاد گرفتن وبسیاربرای دیگران وخود عمل کردم وموفقیت امیزبود-من یک سفر ازطرف تربیت معلم شیراز به تهران رفتیم جمعی از دوستان انتخاب شدند-که بهمنزل یک شخصیت که دروزرات خانه بود وگویا مشاور تربیت معلم هم بودمن ایشان رانمی شناختم- ایشان دربستر بیماری بودند که تاحدی بهبود بدست اورده بودند- یکی از افراد سئوال کرد مبارزات شما بکجا رسید کمی شرح بدهید- ایشان فرمودندندارم مبارزه میکنم که خانم های که بچه اوردنددوسال مرخصی بروند ودوساله طبق تحقیق من دستوراسلامی است که امروزه فنلاند وسوئد عمل میکنند ومانبایدازانها عقب ترباشیم بعدا من متوجه شدم کارشناسان سئود گفته بودند باید پنج سال سال شود ویکحزب گفته است تا به پنج سال برسد من مبارزه میکنم ان زمان چهرماهبود وبعادمداوم شعار ششماه دادندکه گویا اخیرا تصویب شده است- فرمود به من گفتن دراینمورد لطفا چیزی ننویسید- ومن خودم رامنع القلم کرده ام البتهمن بحثهای دیگری هم دارم درمورد خانم ها مداوم بحث از الودگی کردن انها است-تنها این مطلب نیستمطالب دیگر است که متاسفانه ماروی انها کم تحقیق کردیم- برای خانم ها که رکن رکین خانواده هستند حفظ خانوده وتعلیم وتربیت خانواده ورشد و تکامل روحیات خانواده باخانم است که برای انها-واجب عینی است بیرون واجب کفائی است البته دربخش مسائل خانم ها خودخانم ها اولاهستندولی دربقیه مسائل واجب کفائی هستند اگرخانمی رشته مهندسی فضارانخواند زیر سئوال درقیامت نمیرودولی اگر درخانواده کم کاری کرد زیر سئوال میرود-ما باغرب اختلافات ماهوی زیادی داریم ازانها که نباید تقلید کنیم- اگرخانمی نماینده شد-که دکوری باشدمردم که رای دادند ومجلس وجکومت زیر سئوال میرود اگرر خانمی متخصص ویا اقائی متخصص وجودداشت وانتخاب نشد باز همان خانمو مردم ومجلس وحکومت زیر سئوال میروند- فرض کنیم خانمی متخصص است برسر پستی است بچهدار میشود وباید دوسال به مرخصی برود چای ایشان که یک متخصص نمیاورند به همان معاون میگویند کار ایشان هم بکن وسمبل کاری میشوددرهرحال کارخانه نباید کم کاری شود اما میگویند زنان درخانه عقب میافتند ایشان فرمودند انچه حافظه بیاددارم فرمودند پدرمن مغازه داربود اول توجه ای به اسلام نداشتوکم کم متوجه شد وبه من گفت برو حوزه درس بخوان- ومن قبول نکردم وگفتم میخواهم دانشگاه بروم- سال پنچم دبیرستان سر مسئله با دبیرمربوطه بحث درگیر شدم دیدم جواب منطقی ندارم که بدهمو یاد گفته پدرافتادم ودرضمن به حوزه رفتم وزود ازدواج کردم وبرای تامین اقتصاد دوشیفت کار میکردمودرضمن مدت کمی هم حوزه بودم وپول جمع میکردم که تابستانکارنکنم وبه حوزه بچسبم ودانشگاه رفتم وارد اموزش-وپرورش- ان زمان کتب فقه عربی کم یاب بود یا ازحوزه میگرفتم ویا ازیک طلبه بیاد ان قسمت که نیازدارم نسخه برداری کنم وبیست روزه پس بدهم بهخانم گفتم برو خوشنویسی یاد بگیر ایشان رفت ویادگرفت وایشان نسخه برداری میکرد وبرای انکه خسته نشود من انهاراترجمه کرده بودم وطبق یک روش نمرهدادم که این حدیث درفلان موضوعی حرف اول میزنذ ویک دیگر حرف دومیزند الاخر وخانم انهار حفظمیکرد ودرجلسات خانم ها میخواند ومن دراموزش وپروش د شیفت کار میکردم بعداز مدتی خواستم تحقیق با روش حوزه را زیرنظر اساتید کار کنم موضوعی را انتخاب کردم شروع کار کردم نوشتهایمنرا خانم میخواند وروزی به من گفت این حدیث پنچم است اول این حدیث است گفتم معلوم میشود شما ازمن جلو زدید شما بیشتراز من وقت مطالعه داریدمیشودبه راحتی برای خانم ها خانه دار علومی راتدریس کرد اینکه عقب میافتند حرف دقیقی نیست ایشان به مومن دبش مشهور شده بود- گذشت اموزشوپرور شیراز گاهی سمیناری جهت کهاز پیشکشوتهای فرهنگی که درزمینه عاوم اموزشتی تحقیقاتی دارند بیایند عرضه کنند البتهوضع مملکت ایجاب نمی ند کار ی کارستان کرد زیرا قدرت مالی سنگینی میخواهد ازتکنولوژِی اموزشی یهره کافی مانند غرب برد ولی درضمن ابتکاراتی است که مداوم تکرار کیشودتاحدی گاهی خلاقیتهای هم هرچند کم جان است- درسالن جلال الاحمد دانشکده ادبیات تشکیل شده بودجمعه بود من صیح درنزد حضرت ایت الله نجابت رحمت الله علیه بودم- ایشان فرمودند من به نجف رفتم که درس راانجا بخوانم یک داستان شنیدم-که خیلی برایم شگفت انگیزبود بدنبال تحقیق افتادم ازخیلی هها سئوال کردم حتی شرم حضور پیدا کردم که ازان مرجع شریف سئوال کنم ولی از پسراش سئوا ل کردم- جریان این است- ایرنیان زیادی درمجف بودند عید نوروز صبغه دینی دارد رنگ دینی دارد هم از حضرت علی علیعه السلام روایت است وهم ازامام صادق علیه السلام روایت یک سنت مذهبی بوده است ایرانیان انراحفظکردندواعراب انرا خراب کردند ولی اعرابهم درنجف تعدادی نروزرا عید میدانند- یکمرجع عظیم که من فقط الکاظم ایشان درذهنم مانده- است شب عید خانم اش به ایشان میگوید مادرعسرت هستیم مهم نیستولی بچه ها که بعدبه مدرسه میروند وبچه های دیگرلباس نو پوشیده اند نارحت میشوند پولی قرض کن کهبرای انها لباس تهیه شود ایشان میفرمایندومن میروم از حضرت علی السلام بعنوان عیدی میگیرم- به بارگاه میروددرصحن تعدادی انگ شمارا جوانان بودندولی درداخل سوزن انداز بودومردم کوچه باز کردند وایشان به نزدیک ضریح رسیدند پس ازخواندن نماز ودعا به فارسی فرمودند حضرت علی علیه السلام عیدی نمن بوسیله پول بده- ندای بفارسی از درون ضریح امد که ازپسرم بگیر- خوب مشخص است ان افراد داخل چه حالی پیدامیکنند-هیچان غیرقابل کنترول ایشان را بیرون میاورند وچند خیاط را می اورند تمام لباسایشان بجزیک شورتکوچک کوچگ برش میدند ودوره انر چرخ میکنندوبه افراد میدهند ایشان را بردوش شخصی سوار میکنند تکبیر گویان ایشان تادم منزل مشایعت میکنند وقتیکه ایشان وارد خانه میشودخانم ایشان ان وضع میبیند-میگوید که کار دشمنان شما بود میفرماید خیره کار علی علیه السلام بود رفتیم پول بگیریم لباسراهم ازدست دادیم این ابرو که علی علیه السلام بهمن داد ازهر پاداش مالی برتر است- ولی مردم وکسبههرچهداشتنداز کیسه برنج وروغن ومیوه ودسته گل وعیره وپول داخل هشتی ( از کلمه هشت گرفته شده است که حثاشمفصل است چون بهشت هشتدرب دارد ورودخانه ازیک طاق بهتعدا لازم دوازه عبور میکند که بری شهرها بزرگ این عدد هشت است بهاینمعنا شهر یک قلعه بزرگ است که هشت قلعه کوچک دران است -که بادیوار ودوازهای کوچک بهممتصل است ورود هشتی میگویند که تزینات مانند بهشت دران باکاشی کاری درست شده است که همان نقش بعدا نقش اساسی فرش ایران شدولی وسط کاخ وقصربوده است تبدیل به مدال به غربی میشود که ازغرب تقلید کردندکه دروسط است- ولی هشتی درخانه های مدینه وبعدا درعراق وغیره بدین طریق بوده است درخانه اشراف یک راهرومیرفته است به یک باریک سازی که درانجا تالت واب برای وضو ودست شستن داشته است وشبهاهم باشمع روشن بود است ودرب ان همیشه بازبوده است ویک راهروبرای نخلستان دربانهم بازبوده است ویک انبار روطویله برای احشام واسب وغیرهکه درباشبسته بوده است وبعتداد خانه ها راهرو داشته است ولی دیوارنداشته است این مواد وکلاها درهشتی وکناردیوار میگذارند وایشان دستور میدهد فقط برای روز بردارید ومابقیه برای هرکس که مایل باشد واگر چیزی ماند برای هروز برمیدارید-ادامه دارد